محل تبلیغات شما

________________________________________________________________________________

 

شعر شناختِ طاهره صفارزاده»

رضا اسماعیلی

 


     زنده یاد طاهره صفارزاده يكی از چهره‌های شاخص و درخشان شعر روزگار ما بود. شاعری كه جانمایه اشعارش تعهد، مفهوم‌گرايي، انديشه‌محوری و دين‌باوری است. وی علاوه بر شاعری، در نويسندگي، تحقيق، تدريس و ترجمه نيز دستي توانا داشت، چنان كه قرآن را به سه زبان زنده دنيا ترجمه كرده بود. ديگر آن كه صفارزاده به عنوان پايه‌گذار نقد علمي ترجمه» و مؤلف نظريه ترجمه تخصصي» در ايران شناخته شده است. ضمناً نام این بانوی عالم و فرهیخته به عنوان يكي از آغازكنندگان شعر نيمايي ديني» و همچنين يكي از بنيانگذاران حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي در تاريخ ادبيات انقلاب اسلامي ايران به ثبت رسيده است.

     برخورداری از دانش و بينش ادبي، آشنايي با پيشينه هزارساله ‌ادبيات پارسي، تنفس در هوای ادبيات معاصر، ‌تسلط كامل به زبان انگليسي و آشنايي با ادبيات جهان باعث شده كه نام صفارزاده همواره از دهه چهل تا كنون در ذهن و زبان جامعه ادبي جاری و ساری باشد و حتي توجه محافل و مجامع ادبي و علمي جهان را به سوی او معطوف گرداند. چنان‌ كه وی در سال 2006 میلادی از سوی سازمان نويسندگان آسيا و آفريقا به عنوان برجسته‌ترين زن مسلمان و نخبه جهان برگزيده شد كه اين امر افتخاری بزرگ برای ايران و جهان اسلام به شمار مي‌رود.

‌     مقاله شعرشناخت طاهره صفارزاده»، در حكم مقدمه و پيش‌درآمدی بر شناخت اين چهره ماندگار شعر و ادبیات ایران است.

 

صفارزاده از نزدیک

     سال تولد صفارزاده 1315 و محل تولد او سيرجان» است. او بعد از گذراندن دوران ابتدايي و متوسطه، وارد دانشگاه تهران مي‌شود و در رشته ادبيات انگليسي موفق به اخذ دكترا مي‌گردد. استخدام در شركت نفت و اشتغال به ترجمه، از جمله كارهايي است كه صفارزاده تا پيش از قبولي در دانشگاه آيووا» ايالات متحده تجربه كرده است. اما بعد از قبولي در دانشگاه آيووا» و به شوق ادامه تحصيل، با استعفا، كار ترجمه در شركت نفت را وا مي‌گذارد و راهي آمريكا مي‌شود تا در رشته ‌نقد تئوری و عملي در ادبيات جهان به تحصيل و پس از آن به تدريس بپردازد. صفارزاده خود در اين ‌باره چنين مي‌گويد:
… به پيشنهاد شاعران و نويسندگان دانشكده ادبيات دانشگاه آيووا» سه سال قبل از آنكه من دانشجوی آنجا بشوم،‌ تدريس كاربردی ترجمه به تصويب برنامه‌ريزان آموزشي رسيده بود. تأسيس مدرسه ترجمه در ديوان هم در سال 69 بر اساس همين تحول بود. در بازگشت به ايران به نقل و قول از مسئولان وزارت علوم سابق، من اولين استاد تدريس كاربردی ترجمه به حساب آمدم. سال ها در دانشگاه شهيد بهشتي و ديگر دانشگاه های ايران تدريس كاربردی ترجمه را ضمن نقد علمي ترجمه بر روی تكاليف دانشجويان كه در منزل انجام داده بودند،‌ در كلاس آموزش دادم و كارشناساني برای اين هنر پرورش يافتند. زماني كه مسئوليت كتاب های زبان تخصصي برای رشته‌های مختلف دانشگاهي به من واگذار شد، پيشنهاد يا تئوری ترجمه تخصصي را با گذاشتن تمرين معادل‌يابي در كتابهای درسي مطرح كردم و تحقق بخشيدم و بالاخره خودم هم به لطف خداوند بر اساس همين نظريه به تأليف كتاب ”ترجمه مفاهيم بنيادی قرآن مجيد توفيق يافتم.» (1)


شعر من، شعر اندیشه است

     صفارزاده شاعری را همچون علامه اقبال لاهوری مسند انسان‌سازی و اصلاح‌گری» مي‌دانست و به شاعر به عنوان يك مصلح اجتماعي» نگاه مي‌کرد. از همين رو در اكثر شعرهای او توجه به آموزه‌های اخلاقي ـ ديني مشهود است. صفارزاده در تعريف شعر چنين مي‌گويد:

     تعريف من از شعر همان است كه در”طنين در دلتا گفته‌ام. طنين حركتي است كه حرف من در ذهن خواننده مي‌آ‎غازد. شعر من، ‌شعر انديشه است. وقتي كه فكری را عنوان مي‌كنم بايد تأثير انديشگي بر خواننده بگذارد. بنابراين من با شعر عاطفي و احساسي حتي بعد از ”رهگذر مهتاب تقريباً كم‌رابطه هستم. اعتقادم اين است كه عاطفه و احساس يك بخش‌ جزئي در شعر هستند. شاعر بايد مسئولانه انديشه كند.» (2)

     با بررسي سلوک ادبی صفارزاده به سه دوره ادبي بر مي‌خوريم. برای دست يافتن به شناخت كامل از سبك و اسلوب شعری او و تبيين شاخصه‌های زيباشناختي و ساختار انديشه‌ورزی وی، بررسي مستقل هر يك از اين دوره‌ها ضرورت تام دارد.


دوران آزمون و خطا

     همه شاعران بزرگ در مقطعي از زندگي ادبي خويش و در مرحله عبور از گردنه آزمون و خطا» ـ به طور ناخودآگاه‌ ـ‌ به رفتار هنجار(3) و حتي در پاره‌ای موارد رفتار فروهنجار» (4) با زبان مبتلا بوده‌اند، ‌ولي در نهايت با كسب دانش و بينش ادبي و رسيدن به قله اجتهاد در حوزه زبان، در سير تكويني خويش اين منزل را پشت سر گذاشته و به سرمنزل خلاقيت و نوآوری در زبان رسيده‌اند. صفارزاده نيز از اين قاعده مستثني نبوده است. او نيز در منزل اول شاعری،‌ متأثر از شاعران متقدم و معاصر خويش بوده و تا مدتي در قالب هاي نيمه‌سنتي طبع‌آزمايي مي‌كرده، هر چند از همان آغاز صبغه ‌ديني اشعارش، او را از ديگران متمايز مي‌كرده است.

     دوره اول شاعری صفارزاده از سال 1335 و با چاپ نخستين مجموعه شعر او با عنوان رهگذر مهتاب»‌ آغاز مي‌شود و تا سال 1341 ادامه مي‌يابد. با بررسي شعرهای اولين دفتر صفارزاده به شاعری بر مي‌خوريم كه به دنبال ابلاغ‌ پيام های اخلاقي - اجتماعي است. در شعرهای اين دفتر رگه‌هايي از تأثيرپذيري معنوی از پروين اعتصامي ديده مي‌شود، چنان كه خود در مصاحبه‌ای به طور ضمني به اين مسئله اشاره كرده است:

     از جهت توجه به مضامين انساني ـ اجتماعي و روشنفكری كه پالايش انديشگي را برای خواننده تأمين كرده،‌ خانم پروين اعتصامي مورد احترام من هستند.» (5)

     يكي از وجوه تمايز صفارزاده به عنوان يك شاعر نيمايي با شاعران معاصر خويش، وارد كردن مضامين ديني به شعر است كه تا پيش از او در شعر نيمايي و سپيد كم‌سابقه بوده است:

رهايم تا ز بند كام
و از زنجيرهای زنگدار نام
نيازم پيش تن ها نيست
خدا و شعر
اينهايند پيوندان جاويدم (6 )

     همچنان كه اشاره شد، رفتار شاعر در اين دوره از زندگي ادبي خويش با زبان رفتاری هنجار» است،‌ يعني رفتاری استاندارد و مطابق با معيارها و هنجارهای مقبول ادبي كه محصول رقابت جمعي با ساير شاعران معاصر است. نكته ديگری كه درباره صفارزاده بايد گفت اين است كه او از همان آغاز ـ در نظر و عمل ـ شاعری اجتماعي و رسالت‌مدار است كه برای معنا» در شعر اصالت قائل است،‌ و اين چيزی است كه معاصران او ـ از جمله شاعران پيرو موج نو» (7) و شعر حجم» (8) آن را برنمي‌تابند:

در شعر اصيل
سايه‌هايند
لفظ ها،
انديشه‌ها را
نه انديشه‌ها
لفظ ها را

سايه‌ها پيروان‌اند. (9)


گرايش به روايت، پيچيدگي در زبان

     دوره دوم زندگي ادبي شاعر از سال 1347 با چاپ مجموعه شعر طنين در دلتا» آغاز مي‌شود و تا سال 1356 ادامه پيدا مي‌كند. شاخصه‌های اصلي شعر صفارزاده در اين دوره، گرايش به روايت و پيچيدگي در زبان است. چاپ دفترهای سد و بازوان» و سفرپنجم»نيز حاصل سلوك ادبي شاعر در اين دوران است.

      در شعرهای اين دوره از زندگي ادبي شاعر، تشبيه و استعاره محلي از اعراب ندارد. و اين روايت» است كه مركز توجه شاعر قرار مي‌گيرد و ساختار اشعار او را شكل مي‌دهد، ‌به شعر زير دقت كنيد:

در كوچه‌های تنگ بنارس اگر سيزده‌ ساله‌ای ديدی
كه دنبال ارابه مهاراجه و بانو مي‌دود و قلوه‌سنگ پرتاب مي‌كند
او پسر من است
در پنج سالگي هزار و پنج ساله بود
هزار سال ادامه آفتاب
بعدها دختربچه‌ای را سلام گفتم كه رنگ چشم های او را داشت
بزرگ ‌ترين اختراع هميشه از آن شما بودست
صفر را مي‌گويم كه آ‎غاز را آغاز نهاد. (10)

     شعرهايي كه شاعر در اين دوره از زندگي ادبي خويش سروده،‌ از ساختاری پيچيده و ابهام‌آميز برخوردار است كه خواننده در فهم آن در مي‌ماند. شاعر در اين شعرها به جريان سيال ذهن»‌ ميدان تاخت و تاز داده و از همين رو فضای شعرها انتزاعي و ذهني شده است. نيما نيز در بسياری از شعرهای خويش به‌‌رغم تأكيد فراوان بر ساده‌گويي و نزديكي به طرز بيان طبيعي، به اين شيوه متوسل شده است. توسل به اين شيوه در خواننده انفعال و سرخوردگي ايجاد مي‌كند و در نهايت به بحران مخاطب» دامن مي‌زند:

انفجار
رومه صبح و عصرمان بود
مي‌خوانديم
كنار مي‌گذاشتيم
دوباره مي‌خوانديم
شانكا» گفت كاش اينجا نيامده بودم
آلبا» مي‌گفت كاش به دنيا نيامده بودی
بوخ» مي‌گفت ما نويسندگان.
ليندولف» مي‌گفت بايد كاري كرد
آلفردو» مي‌گفت در يك سال فقط سه شهر را سياحت كرديم
و جرج ما را به تماشای امكنه بي‌تاريخ مي‌برد
دوگل» بي‌ادب‌ترين مهمان جهان بود. (11)

     پيچيدگي و م‍ُغلق‌گويي شاعر در مرحله ‌دوم از زندگي ادبي خويش، برقراری ارتباط خواننده با شعر او را مشكل كرده است. به نظر مي‌رسد صفارزاده در اين مرحله به نوعي تحت ‌تأثير تئوري هاي ادبي غربي قرار گرفته و مطابق با آن تئوري ها به سرودن شعر پرداخته است،‌ چرا كه نوعي تئوری زدگي در شعرهای اين دوره از زندگي شاعر ديده مي‌شود، هرچند اين تئوری‌ زدگي ناخودآگاه و در نتيجه آشنايي با زبان و ادبيات خارجي بوده باشد.

صفارزاده در تعدادی از شعرهای طنین در دلتا» به بازی های زبانی و نوعی آوانگاردیسم در شعر روی آورده است.

صفارزاده خود در باره تجربه شعر کانکریت» چنین می گوید: شعر کانکریت یک نوع کار جدی است در شعر معاصر دنیا. از شعر کانکریت معمولا در ساختن پوستر استفاده می شود و در حقیقت یک نوع همکاری است بین نقاش و شاعر. در شعر کانکریت توجه به تجزیه کردن کلمات و تصویری کردن آنهاست و این معمولا با تکرار انجام می شود و بدون توقع معنا و مفهوم خاص از تصویر. اما من به علت توجه به بُعد معنایی معتقدم اگر چیزی قرار است عنوان شعر بگیرد، باید تصویری ملموس ارائه بدهد.» (12)

     رفتار شاعر با زبان در اين دوره، رفتاری مشابه رفتار پيش فراهنجار است. يعني شاعر در تلاش گشودن راهي جديد برای دستيابي به عرصه‌های خلاقيت و نوآوری است كه اين تلاش مومنامه در مرحله سوم به ثمر مي‌نشيند كه محصول آن را در دفترهای بيعت با بيداری» و ديدار صبح» مشاهده مي‌كنيم كه شاعر به زباني كارآيند و فراهنجار دست پيدا مي‌كند.


بيعت با بيداری»‌ طليعه رفتار فراهنجار با زبان

     بدون هيچ ترديدي يك شاعر زماني مي‌تواند بر قله خلاقيت و نوآوری صعود كند كه موفق به در پيش گرفتن رفتاری فراهنجار با زبان باشد. رفتار فراهنجار با زبان منحصر به آن گروه از شاعران است كه از دانش، بينش، بصيرت و اجتهاد ادبي برخوردارند. رفتار فراهنجار با زبان همچنان كه از نام آن پيداست به رفتاری اطلاق مي‌شود كه شاعر به خاطر تسلط و اشرافي كه نسبت به زبان دارد، خود را در چارچوب هنجارهای رايج ادبي عصر خويش محدود و محصور نمي‌كند. در اين شيوه‌ رفتاری، شاعر با اتكا به بصيرت و اجتهاد خويش در اين عرصه،‌ زبان را به چالشي جدی با نيازهای ادبي عصر خويش مي‌كشاند و برای آن كه بتواند توانايي پاسخگويي به اين نيازها را پيدا كند، به رفع كاستي ها و مرمت و بازسازی بنای زبان مي‌پردازد. اتخاذ اين شيوه رفتاری با زبان باعث تبديل شعر» به فراشعر» مي‌شود.

     علی رغم تصور بسیاری، شاعران فراهنجار، شاعرانی هنجارشكن و هنجارستيز نيستند،‌ بلكه به مدد نبوغ و خلاقیت ادبی خویش در مسیرهنجارفرازی» گام برمی دارند، ‌يعني از جايي كه ديگران توقف كرده‌اند، حركت را آغاز مي‌كنند و ادامه مي‌دهند. برای مثال حافظ ادامه منطقي سعدی است. يعني راهي را كه سعدی در غزل آغاز كرده بود، حافظ به كمال رسانيد و يا در عصر خودمان مي‌توان گفت كه شاملو با ابداع شعر منثور يا سپيد ادامه منطقي نيماست،‌ چنان كه طاهره صفارزاده نيز ادامه ‌منطقي شاملوست، با اين وجه تمایز كه شعرش از مضامين ديني برخوردار است.

 

قدم زدن در جاده های کمال

     فصل سوم زندگي ادبي صفارزاده از سال 1356 با چاپ دو مجموعه شعر بيعت با بيداری» و ديدار صبح» آغاز مي‌شود كه اين دوره تا پایان حیات ادبی شاعر ادامه می یابد. در اين دوره شاعر به سبكي مستقل و زباني كارآمد و منسجم دست پيدا مي‌كند و ساده‌گويي را در پيش مي‌گيرد. در رويگرداني شاعر از پيچيده‌گويي و گرايش او به لحن طبيعي گفتار در اين دوره، شايد مؤلفه‌ای چون انقلاب اسلامي بي‌تأثير نبوده است. با این حال، من تاثیر ریاضت و رنج شاعرانه را در دستیابی به این گنج – درک فطرت ساده کلمات – بیش از سایر عوامل می دانم و بر این باور پای می فشارم که برای شاعری همچون صفارزاده که دمی از سیروسلوک ادبی باز نمی ماند و مدام در حال شدن» بود، رسیدن به فطرت زلال کلمات حاصل تکاپوی شاعرانه ای بود که در طول سه فصل از زندگی ادبی خویش تجربه کرده بود.

     دكتر سيد مهدی زرقاني درباره‌ اين دوره از زندگي ادبي صفارزاده چنين مي‌گويد:

در اين دوره، شاعری را مي‌بينيم كه زبان و شيوه بيان شعرش بسيار ساده و لبريز از گزاره‌های خطابي و شعارگونه است. رويكرد او به گزاره‌های مذهبي ـ كه در دوره دوم كاهش يافته بود ـ دوباره شدت مي‌گيرد. در ”بيعت با بيداری اشعار او بسيار ابتدايي‌تر است، اما در دفتر بعدی،‌ كمي شكل فني و هنری به خود مي‌گيرد. در آخرين اثرش، هم اشعار نيمايي دارد و هم منثور و البته بيشتر اشعارش در جايي بين اين دو نوع شعر قرار مي‌گيرند، نه زنگي زنگ و نه رومي‌ِ روم. ”ديدار با صبح در واقع ادامه‌ معتدل ”دلتا در طنين است. منتها دايره واژگاني اين دفتر به طرف مذهب متمايل شده است. معمولاً بر آن است كه مضمون مذهبي را در مركز شعرش قرار دهد و بر گ‍ِرد آن مضمون، ساختاري شاعرانه بسازد.» (13)

 

فصل سوم: آزادی.

     در واقع دوره ‌سوم زندگي ادبي شاعر را بايد دوره ‌كمال ادبي او به شمار آورد. چرا كه شاعر طي سالياني دراز با تلاشي بي‌وقفه و خستگي‌ناپذير از منزل آزمون و خطا» گذر مي‌كند و پس از توقفي ناگزير در منزل پيچيده‌گويي» و بيان روايي، خود را به آخرين منزل مي‌رساند و آخرين منزل همان نقطه‌ای است كه آزادی و رهايي انسان را در بياني صميمي و ساده فرياد مي‌كند:

و گاه / باران/ باران سنگ است./ پیش از دمیدن موعود/ باران تیزپری خواهد آمد/ که میوه ها همه را خواهد پوساند./ خروج سفیانی/ باران خشم/ سر زدن خورشید از مغرب / ظهور ذوالفقار ولایت / فرو تپیدن بغداد / طلوع هرج و مرج جهان / همه / همه / همراهند. / همه / همه / همرازند. / و جنگ جاودانه حق / به پیشواز محو ستم ها / به پیشواز آمدن عدل / به پیشواز آمدن اوست. (14)

     اندیشه ورزی و معنامحوری، شعر صفارزاده را به شعری زلال و مفهومی تبدیل کرده است. در شعر مفهومی همه عناصر زبانی و آرایه های کلامی در خدمت بیان بهتر معنا و مفهوم شعر قرار می گیرند و همه در خدمت آنند که مفهوم یا پیامی را در بهترین شکل تاثیر به مخاطب انتقال دهند.

شعرهایی که شاعر در دوره سوم زندگی ادبی خویش در دو مجموعه ارزشمند بیعت با بیداری» و دیدار صبح» ارائه کرده است، بهترین مصداق برای شعر مفهومی است. شعرهایی معنابنیاد که طبق معنا و مفهوم خود شکل و وزن می گیرند و در قالب متناسب با زمان و مکان خود سروده می شوند.

 

فصل آخر

     حسن ختام اين نوشتار را به فرازی از شعر از معبر سكوت و شكنجه» از دفتر ديدار با صبح» اختصاص مي‌دهم. شاعر در اين شعر افشاگر، ضمن اشاره به مظلوميت مردم ايرلند در مبارزات آزادی ‌خواهانه و همچنين مظلوميت ملت ايران در دفاع مقدس و آوارگان فلسطيني، به گلايه از سازمان هايي مي‌پردازد كه در ظاهر سنگ دفاع از حقوق بشر را بر سينه مي‌زنند، ولي در مقام عمل جز سكوت» كار ديگری نمي‌كنند! با هم مي‌خوانيم:

و بمب
‎آن گونه ماهرانه
نقش شكنجه را از جسم های شهيدان زدوده است
كه سازمان حقوق بشر
مدافعان بين‌الملل
در غيبت گواه و سند
در مرز داوری
زبان شان بسته است

راه شما و ما و خلق فلسطين
و راه تمام خلق های تحت ستم
از معبر شكنجه
از معبر سكوت و سلطه‌گری
به هم پيوسته‌ست
ما راه را دنبال مي‌كنيم
و فتح با ما خواهد بود. (15)

 

پانوشت ها:

__________________________________

1 – صفارزاده، طاهره، فصلنامه شعر، شماره 37، تابستان 83 ، ص 15.

2 - همان،‌ ص19.

3 - منظور از رفتار هنجار با زبان، رفتاري مطابق با معيارها و هنجارهاي مقبول ادبي است. يعني رفتار شاعر با زبان در فرآيند آفرينش ادبي، رفتاري هموزن و همطراز با عرف رايج ادبي جامعه‌اي است كه شاعر در آن زندگي مي‌كند.

4 - رفتار فروهنجار» با زبان به رفتاري گفته مي‌شود كه شاعر از انطباق زبان ادبي خود با معيارهاي مقبول زبان ادبي عصر خويش عاجز است و در نتيجه آثار ادبي او از نظر كيفيت در رديف آثار متوسط و در اكثر موارد ضعيف» قرار مي‌گيرد. آثار شاعران دوره‌ي بازگشت» مصداق بارز اين‌گونه رفتار با زبان ـ در دو حوزه‌ي فرم و محتوا ـ توسط شاعران است.

5 – صفارزاده، طاهره، دو ماهنامه ادبي الفبا، شماره سوم،‌ آبان و آذر 83 ، ص10.

6 – صفارزاده، طاهره، رهگذر مهتاب(گزیده اشعار سال های 35 تا 41)، شعر بیگانه، تهران، هنر بیداری، چاپ پنجم، 1386، صص 13 و 14.

7 - موج نو با چاپ مجموعه شعر طرح» توسط احمدرضا در سال 1431رسمیت یافت. شعری فرمگرا و فارغ از هر گونه تعهد و التزام و مخالف سرسخت استفاده ابزاری از شعر. اصول موج نو را در آغاز کسانی چون اسماعیل نوری علا تبیین و تبلیغ می کردند. احمدرضا شخصیت برجسته این جریان ادبی است که با خلق آثاری قابل تامل و ماندگار، تا به امروز حضوری پر رنگ و تاثیرگذار در عرصه ادبیات معاصر ایران داشته است. متاسفانه دیگر شاعران پیرو این جریان ادبی – به هر علت – نتوانستند در تاریخ ادبیات ایران ردپایی از خود بر جای بگذارند.

8 – اصطلاح شعر حجم با نام یدالله رویایی، به عنوان پایه گذار و تئوری پرداز این جریان ادبی، گره خورده است. شاعران شعر حجم بر طبل فرم کوبیدند و شکل و ریخت شعری را در مرکز توجه خویش قرار دادند. پیروان این جریان ادبی، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در پیله انزوا و انفعال خزیدند و نتوانستند در صحنه ادبیات معاصر ایران نقشی تاثیرگذار داشته باشند. البته برای قضاوت در باره جریان هایی همچون موج نو» و شعر حجم» باید از مطلق نگری و جزم اندیشی پرهیز کرد و راه نقد اصولی را در پیش گرفت. زیرا به رغم همه کاستی ها و نارسایی ها، جریاناتی از این دست فرصتی برای بازنگری در ظرقیت ها و قابلیت های زبانی شعر معاصر پدید آوردند که نباید از این نکته غافل بود.

9 - صفارزاده، طاهره، رهگذر مهتاب(گزیده اشعار سال های 35 تا 41)، سخنی در آغاز، تهران، هنر بیداری، چاپ پنجم، 1386، صص 7 تا 9.

10 - صفارزاده، طاهره، طنین در دلتا (اشعار سال های 49 و 50)، شعر سفر اول، تهران، هنر بیداری، چاپ پنجم، 1386، ص 15.

11 - صفارزاده، طاهره، طنین در دلتا (اشعار سال های 49 و 50)، شعر سفر اول، تهران، هنر بیداری، چاپ پنجم، 1386، صص 16 و 17.

12 -  رفیعی، سید علی محمد، شناخت نامه طاهره صفارزاده( گفت و گو با محمدحقوقی)، تهران، هنر بیداری، ص 256. 

13 - زرقاني، سید مهدی، چشم‌انداز شعر معاصر ايران‌، تهران، ثالث، چاپ اول، 1383، ص 678.

14 – صفارزاده، طاهره، ديدار صبح، شعر پيشواز، تهران، پارس کتاب، چاپ دوم، 1384، صص 42 و 43.

15 - صفارزاده، طاهره، ديدار صبح، از معبر سكوت و شكنجه، تهران، پارس کتاب، چاپ دوم، 1384، صص 35 و 36.

 

شعر دانشجویی؛ از تهدید تا فرصت

گزیده ای از شعرهای احمدشاملو

«ادبیات ضعف» در کجا ریشه دارد؟

كه ,شعر ,شاعر ,صفارزاده ,ادبي ,زبان ,است كه ,در اين ,با زبان ,شاعر در ,را در ,تدريس كاربردی ترجمه ,ادبیات معاصر ایران ,صفارزاده، طاهره، ديدار ,مهتاب گزیده اشعار

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مشاوره کنکور